در شرایطی که یک سال تا دوره دهم انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است، اجماع قابل توجهی در میان برخی نخبگان، چهرههای سیاسی، محافل دانشگاهی و رسانهها به وجود آمده است که با تغییر ریاستجمهوری ـ که در صورت عدم شرکت یا عدم پیروزی دکتر احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری آینده رخ میدهد ـ اکثریت قریب به اتفاق مشکلات کشور اعم از مشکلات سیاسی، اقتصادی و بینالمللی حل خواهد شد.
اما آیا به راستی، اینگونه است و بیشتر مشکلاتی که امروز جامعه و حکومت از آنها رنج میبرند، توسط آقای احمدینژاد ایجاد شده که با کنار رفتن او از مسئولیت، این مشکلات حل شوند؟!..
اما آیا این استدلال درست است؟ هرچند تنها با بسنده کردن به سخنان چهرههایی چون دکتر رهبر، دکتر دانش جعفری و حجتالاسلام پورمحمدی، سه تن از اعضای شاخص دولت نهم که در بین راه از این قافله جدا شدهاند، نمیتوان برخی از حقایق موجود در این استدلال را کتمان کرد، اما این که این معضلات معلول دولت نهم است، یا آنکه این مشکلات در جامعه بوده و در این دوره به خاطر عملکردهای ضعیفتر حاد شده است، پرسشی است که نیاز به تأمل دارد...
اسطورهسازی درباره رؤسای جمهور نیز پیش از احمدینژاد سابقه داشت؛ هرچند پیشتر رئیسجمهور با پیغمبر مقایسه نشده، اما گاه از سوی حامیان خود با هالهای از تقدس همراه شده تا از نقد مصون بماند؛ اسطورهسازی از هاشمی و خاتمی در زمان قدرتشان، پدیده ای نیست که نیاز به آوردن شاهد داشته باشد...
عوامگرایی یا پوپولیسم نیز که از سوی نخبگان به عنوان نقطه ضعف محوری دولت نهم عنوان میشود، بسیار گستردهتر از سوی اصلاحطلبان، هم در موضوعات اقتصادی مانند حزب اعتمادملی و هم در موضوعات فرهنگی مانند دامن زدن به لاابالیگری فرهنگی در سالهای نخست اصلاحات و حتی انتخابات نهم برای جذب آرا دیده شده است...
باید دانست دکتر احمدینژاد، چهرهای منحصربهفرد و استثنایی نیست؛ چه از نظر مثبت و چه از بعد منفی.
احمدی نژاد، فردی پرورش یافته در همین فضای سیاسی و فرهنگی مدیریت کشور است و اگر اشکالاتی دارد، باید این نقاط آسیب به صورتی بنیادی شناسایی و چارهاندیشی شود و اگر این مسائل، موجب بروز مشکلاتی برای جامعه میشود، باید جامعه سیاسی به اندازهای از تکامل برسد که راه حرکت مسئولان، از این مشکلات در امان باشد...
همچنین باید نگاه به قدرت و نگرش به سطح و محدودههای رقابت سیاسی در جامعه متحول گردیده و منشور اخلاقی و علمی بر گفتار و رفتار مسئولان و چهرههای سیاسی حاکم شود، تا این میزان وابستگی گزاف سرنوشت کشور به نقاط قوت و ضعف فردی کاهش یابد.