اجرای عدالت، سند چشمانداز 20 ساله و سیاستهای اصل 44، حل مشکلات
اقتصادی مردم، هدایت فرهنگی جامعه، اجرای دقیق قانون، استقبال از نقد و
طراحى و تدوین الگوى پیشرفت اسلامى ایرانى از توصیههای رهبر معظم انقلاب
به رئیس جمهور و مسئولان دولت دهم است.
به گزارش فارس، شهریورماه
سال گذشته، پس از اینکه کابینه دولت دهم از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد
گرفت، محمود احمدینژاد رئیس جمهور به همراه اعضای هیئت دولت به دیدار
رهبر معظم انقلاب اسلامی رفت تا فعالیت خود را با تکیه بر رهمنودهای رهبر
فرزانه انقلاب آغاز کند.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در این
دیدار توصیههایی به دولت دهم و مسئولان آن ارائه فرمودند. توکل و توجه
به خدای متعال، ادامه رویکردهای اساسی دولت نهم و اجرای عدالت، جهتگیری
بر اساس سند چشمانداز 20 ساله، اجرای کامل سیاستهای اصل 44، حل مشکلات
اقتصادی مردم و کشور و پرهیز از شتابزدگی در طرحهاى اقتصادی، هدایتِ
فرهنگى جامعه، رعایت دقیق قانون و اهمیت دادن به آن، شنیدن نقد با سینه
گشاده، روی باز و گوش شنوا و عمل به توصیههای علما، طراحى و تدوین الگوى
پیشرفت اسلامى ایرانى و رسیدگی به خانواده و همسر و فرزندان، 10 توصیه
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به رئیس جمهور و دولتمردان دولت دهم است که در
ذیل میآید:
* توصیه اول: توکل و توجه به خدای متعال؛ مشکلات و توطئهها خیلى زیاد خواهد بود
-
یک توصیه همین مسئلهى توکل و توجه به خداى متعال است، براى اینکه باطن
خودتان و دل خودتان را بتوانید مستحکم و قوى نگه دارید. این شرط اول است.
واقعاً اگر ما در درون خودمان، ساخت درونى محکم باشد، هیچ مشکل بیرونى
نخواهد توانست بر ما فائق بیاید. باید دل را، باطن را آنچنان محکم کرد که
بر همهى کاستىها و کمبودهاى ظاهرى و جسمانى و محیطى فائق بیاید. این هم
با توکل به خداى متعال و با توجه به خداى متعال حاصل خواهد شد، بدانید. من
در زمینهى توکل به خدا و امید به آینده دو تا نکته را عرض بکنم:
یکى
اینکه بدانید سر راه، مشکلات خیلى زیاد خواهد بود، توطئهها خیلى زیاد
خواهد بود؛ علیه شماها، علیه این دولت و در باطن علیه این نظام. خیلى
فکرها هست، خیلى تلاشها و توطئهها هست و آماده باشید براى مواجههى با
انواع و اقسام بدخواهىها و بددلىها و بدبینىها که اثرش هم در بیرون
بروز خواهد کرد. این نکتهى اول.
نکتهى دوم اینکه بدانید که فرصتهاى
ما و امیدهاى ما بیش از این مشکلات است. یعنى حقاً حقاً، هم توانائىها،
هم فرصتها، هم درهاى باز و فتوحات الهى در مقابل، بمراتب بیشتر از این
مشکلاتى است که عرض کردم؛ حجمش هم خیلى زیاد است. بنابراین با توکل به
خداى متعال این مشکلات را بر خودتان آسان کنید. این توصیهى اول.
* توصیه دوم: ادامه رویکردهای اساسی دولت نهم؛ از "عدالت " دست برندارید
-
دوم، ادامهى رویکردهاى اساسىِ قبلى این دولت است؛ چون این دولت ادامهى
دولت قبل است دیگر. شما رویکرد عدالت داشتید. از مسئلهى عدالت دست
برندارید؛ این قضیهى عدالت را دنبال کنید. و مسئلهى فسادستیزى، حمایت از
طبقات ضعیف، سادهزیستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات
گوناگون مردم. اینها اصولى است که اگر رعایت بشود و بر اینها پاى فشرده
بشود، هم خدا را راضى میکند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامى خشنود
و دلشاد میکند. اینها را ادامه بدهید.
البته در مورد عدالت - عدالت
خیلى مسئلهى مهمى است - ما حرفهاى زیادى عرض کردهایم و در ذهن هست. حالا
این جمله را عرض بکنیم. عدالت را اولاً باید تعریف کنید - به نظرم من این
را جداگانه هم اینجا نوشته باشم - و مشخص کنید که این عدالتى که میخواهیم
به آن برسیم، چیست. اولاً عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادى نیست، یک بخش
عمدهاش مسئلهى اقتصاد است. در قضاوتها، در داورىها، در نگاهها، در
نظرها، در اظهارات، در موضعگیرىها، همه بایستى شاخص عدالت را در نظر
داشته باشیم. از همه مبتلابهتر، همین مسئلهى عدالت اقتصادى و عدم توزیع
عادلانهى ثروت عمومى و درآمد عمومى ملى بین آحاد جامعه است که نمونههاى
فراوانى دارد که زیاد است و یکىاش همین یارانههاست که ما خودمان یارانه
میدهیم؛ به فقیر کمتر میدهیم، به غنى بیشتر میدهیم! الان اینجور است دیگر.
الان یارانههائى که دولت دارد میدهد، بیتالمال دارد میدهد، به فقرا
داریم کمتر یارانه میدهیم، به اغنیاء بیشتر داریم میدهیم. این هدفمند کردن
یارانهها که مطرح شده، واقعاً یک امر مهمى است. سالهاست که این جزو
آرزوهاست، جزو کارهاست. بنده در دولتهاى قبل دو سه مرتبه کتباً و شفاهاً
به دولتها گفتهام، منتها دنبال این نمیرفتند؛ کار سختى است، کار پردردسرى
است. همین طور ترجیح میدادند که بماند. خوب، حالا این دولت دنبال این کار
رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، که کار ظریفى هم هست. در این باره،
توصیههائى داریم، که بعد شاید اگر وقت شد، عرض میکنم.
غرض، در باب
عدالت، یکى این جهت مورد نظر باشد، یکى هم اینکه در عدالت، هم عقلانیت
بایستى مورد توجه باشد، هم معنویت. این را ما قبلاً هم عرض کردهایم. اگر
معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالى. خیلىها حرف
عدالت را میزنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوى نیست، بیشتر جنبهى
سیاسى و شکلى پیدا میکند. دوم، عقلانیت. اگر عقلانیت در عدالت نباشد، گاهى
اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد.
خیلى از کارها را گاهى بعضى از این گروههاى تند و افراطى توى این کشور به
عنوان عدالت کردهاند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندىهاى آن
حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرایشهایشان عوض بشود! جور
دیگرى حرف بزنند، جور دیگرى فکر کنند، جور دیگرى عمل بکنند. بنابراین در
عدالت، عقلانیت شرط اول است؛ این هم توصیهى دوم.
* توصیه سوم: سند چشمانداز 20 ساله؛ شاخص جهتگیریهای کاری و برنامهای دولت
-
جهتگیرىهاى برنامهاى و کارى دولت را با شاخص سند چشمانداز بسنجید. این
سند چشمانداز چیز مهمى است؛ این را دستکم نباید گرفت. شاید بتوان گفت که
بعد از قانون اساسى، ما هیچ سندى را در کشور به این اهمیت نداریم. یک نگاه
کلان و بلندمدت است. سند چشمانداز مهم است. نگاه کنید ببینید الان چهار
سال از سند چشمانداز گذشته، یعنى ما شانزده سال به پایان این چشمانداز
داریم. چقدر پیش رفتهایم؟ یک ادعا این است که از چهار سال بیشتر پیش
رفتهایم؛ یک ادعا این است که نه، کمتر پیش رفتهایم؛ نصف این چهار سال
پیش رفتهایم. اینها باید درست سنجیده بشود؛ درست باید ملاحظه بشود. در
این سند چشمانداز، آیندهاى در نظر گرفته شده که براى ملت ایران این
آینده لازم و شایسته است. اگر به آن آینده نرسیم، عقب میمانیم. آن وقت
باید هم بدانیم که همین طور که ما داریم به سمت آن هدف حرکت میکنیم، اطراف
ما هم همه ثوابت نیستند؛ آنها هم دارند حرکت میکنند. باید سرعت را تنظیم
کنیم، زمانبندىهاى برنامهها را تنظیم کنیم؛ جورى این سرعت را تنظیم
کنیم که بتوانیم واقعاً به هدف چشمانداز برسیم. یعنى این دولت در سهم خود
کار درست خودش را انجام داده باشد.
* توصیه چهارم: اجرای کامل سیاستهای اصل 44
-
توصیهى چهارم ما، اجراى کامل سیاستهاى اصل 44 است. این هم بسیار مهم
است. این سیاستهاى اصل 44 آن روزى که مطرح شد، همهى دستاندرکاران
اقتصادى و خبرگان مسائل گوناگون مدیریتى کشور اعتراف کردند، اقرار کردند
که اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، یک تحول عظیم اقتصادى در کشور انجام
خواهد گرفت. خوب، باید این سیاستها به طور کامل اجرا بشود. کارهائى شده،
من گزارشهائى هم از آقاى رئیس جمهور، هم از بعضى از مسئولین دیگر
شنفتهام، لکن آنچه که انجام گرفته، همهى ظرفیت سیاستهاى اصل 44 نیست.
یعنى همه که میگوئیم، شاید بخش عمدهاى از این ظرفیت هنوز بر زمین مانده
است. یک چیزهائى باید مدیریتهایش واگذار میشده، نشده؛ یک چیزهائى بایستى
دولت از تصدىگرى در آنها اجتناب میکرده، نشده؛ کارهاى لازم انجام نگرفته.
حالا میتوانیم همین طور که آقاى رئیس جمهور اشاره کردند، بگوئیم زیرساختها
و ساز و کارها و موجودى در نظام اقتصادى کشور جواب نمیدهد. پس باید اول
این طرح تحول اقتصادى انجام بگیرد. من این را نفى نمیکنم؛ ممکن است همین
جور باشد. لیکن اینجور نیست که ما کار را بنبست بدانیم؛ در را قفلشده
بدانیم. نه، بالاخره باید حرکت کرد و پیش رفت. حالا این طرح تحول، لابد یک
روزى از مجلس درمىآید؛ ممکن است با تغییراتى بیاید؛ ممکن است خصوصیاتى در
آن لحاظ شده باشد؛ بالاخره باید کار را پیش برد. قوانین هم که زیاد دارید
و سیاستهاى اصل 44 را باید رصد بکنید، ببینید چقدر واقعاً پیش دارد میرود.
خود دولت، دستگاه ریاست جمهورى، این کار را بکند.
* توصیه پنجم: حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور و پرهیز از شتابزدگی در طرحهاى اقتصادی
-
توصیهى پنجم که دنبالهى همینهاست، حل مشکلات اقتصادى مردم و کشور است.
همین مسئلهى تورم که اشاره کردند - که مهمترینش تورم و اشتغال است -
اینها مهمترین است. نکتهى بسیار خوبى توى بیانات آقاى رئیس جمهور بود که
من هم روى آن تکیه میکنم؛ دولت بایستى جورى برنامهریزى کند که از ناحیهى
دولت، فشار تورمى روى مردم زیاد نشود. حالا یک وقت از ناحیهى بیرون است،
یک وقت از ناحیهى بعضى از قوانین است. حالا مسئلهى خدمات را مطرح کردند.
خوب، خیلى از خدمات به وسیلهى دولت انجام میگیرد؛ بسیارى از این خدماتى
که میگوئید سهمش در تورم از سى درصد رسیده به هفتاد درصد، این خدمات را
خود دولت دارد انجام میدهد. بنابراین، سهم خودتان را در ایجاد فشار تورمى
کم کنید؛ هر چه که ممکن است. این جزو کارهاى اساسى و مهم است.
در
طرحهاى اقتصادى مراقب باشیم - این، دنبالهى همین مسئلهى حل مشکلات
اقتصادى مردم است - که شتابزدگى گریبانگیر دولت نشود. شتابزدگى در
تصمیمگیرىها یا احیاناً عدم بهرهگیرى مناسب از نظرات کارشناسى اقتصادى،
ممکن است ضربههائى وارد کند. البته ادعاى دولت این نیست. مخالفین دولت
ادعا میکنند، دولت هم انکار میکند. آنها میگویند که از کارشناسان اقتصادى
استفاده نمیشود، دولت هم میگوید چرا، ما استفاده کردیم. لیکن بههرحال
فارغ از این هیاهوئى که مدعى و منکرى دارد، توصیهى من به دولت این است:
این کار را بکنید؛ از حداکثر نظرات کارشناسى استفاده کنید. من توصیه
نمیکنم همهى آن فرمولها و شیوههاى اقتصادى را که امروز اقتصاد
بینالمللى دارد به کشورها دیکته میکند، شما از آنها پیروى کنید؛ نه،
اینکه درست عکس نظر ماست. نه، دنبال راههاى درست باشید، اما از نظرات
کارشناسى علمى و دقیق حتماً باید پیروى بشود؛ بخصوص در مسائل پولى و
بانکى. هیچ نمیشود بىاحتیاطى کرد. یعنى اینها چیزهاى بسیار ظریفى است.
ناگهان یک اقدام نابجا و نسنجیده، شما مىبینید که درهى هولناکى درست
میکند که تا بخواهیم آن را پر کنیم و درست کنیم، مبالغى باید هزینه کنیم و
زمان از دست بدهیم. به این نکته خیلى توجه داشته باشید.
در مسائل
اقتصادى از بىحساب و کتابى خیلى باید ترسید. البته بىحساب و کتابى در
همه جا بد است، اما در مسائل اقتصادى آثارش خیلى زود بروز میکند و گاهى
اثرات سنگینى را میگذارد. این نکتهاى است که خیلى بایستى به آن توجه کرد.
البته در مسائل اقتصادى اگرچه که محور فعالیت اقتصادى و تصمیمگیرىهاى
اقتصادى دولت است، اما بقیهى قوا هم خیلى نقش دارند؛ قوهى قضائیه هم نقش
دارد، قوهى مقننه هم نقش دارد. آنها باید به وظائفشان در این زمینهها
عمل کنند؛ کمک کنند. بخش خصوصى و دستگاههاى مرتبط با بخش خصوصى مثل
اتاقهاى بازرگانى و امثال اینها و بعضى از بنیادهائى که هستند، اینها همه
بایستى در این جهت همراه باشند و با دولت همکارى کنند و کمک کنند.
* توصیه ششم: هدایتِ فرهنگى جامعه
-
توصیهى ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئلهى فرهنگ بسیار
مسئلهى مهمى است. ما در زمینهى فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار
میخواهیم بکنیم؟ اول، تکلیف این را روشن کنیم. یک وقت هست که یک دستگاهى
به امور فرهنگى بىاعتناء است، یک وقت نه، یک دستگاهى اعتناء و اهتمام به
امور فرهنگى دارد، لیکن هدفگذارىهاى فرهنگىاش دچار اختلال یا دچار خدشه
است. این هدفگذارىها خیلى مهم است؛ از این نبایستى غفلت کرد. ما چه
میخواهیم بکنیم با اخلاق مردم، با فرهنگ مردم؟ آیا ما به عنوان دولت
اسلامى میتوانیم هدایتِ فرهنگى جامعهى خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزو
وظائف ماست. حالا مخالفین، معترضین حرفهائى میزنند، نقد میکنند، گاهى
مسخره میکنند، گاهى اهانت میکنند، بکنند؛ ما که نمیتوانیم تکلیف الهى را
با این چیزها فراموش کنیم. ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛
هدایت. ریاست در جامعهى اسلامى، ریاست مادى محض و صرف نیست؛ ادارهى امور
زندگى مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجائى که میتوانیم، باید راه هدایت
مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلى از ابزارهاى هدایت در اختیار
دستگاههاى حکومتى است؛ حالا یک نمونهاش صدا و سیماست و نمونههاى فراوان
دیگر هم دارد؛ یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک
نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اینها همه دستگاههاى خدماتىِ هدایتى است.
ما از اینها چگونه استفاده میکنیم؟ باید در جهتى حرکت کنیم که مردم متدین
بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانى دینى معتقد بشوند، عملاً پایبند
بشوند؛ جهتگیرى ما در همهى زمینهها باید این باشد. حالا در وزارت ارشاد،
مسئلهى کتاب هست، مسئلهى هنرهاى تجسمى هست، مسئلهى هنرهاى گوناگون
صوتى، تصویرى هست، در همهى این جهتگیرىها، بایستى ما جهتمان این باشد که
مردم به سمت دین، به سمت خدا حرکت بکنند. والّا اگر قرار باشد که نگاه
کنیم، ببینیم بیگانگان ما را بر چى ملامت میکنند - اگر این را بخواهیم
رعایت بکنیم - خیلى کارها انجام نخواهد شد. ریشى هم که شما میگذارید، دنیا
قبول ندارد. کراواتى هم که شما نمىبندید، دنیا قبول ندارد. خیلى از اطعمه
و اشربهاى هم که شما حاضر نیستید استفاده کنید، دنیا اینها را قبول
ندارد. حجابى که خانمهایتان دارند، دنیا قبول ندارد. این حرفها یعنى چه؟
یک وقتى یک کسى سر قضیهاى در این دیدارهاى دانشجوئى - حدود بیست و هفت
هشت سال قبل - تو همین دانشگاه، از من پرسید: آقا ! شما دربارهى فلان
قضیه چه دفاعى دارید؟ من گفتم: ما هیچ دفاعى نداریم، ما در این قضیه حمله
داریم. چه دفاعى؟ ما موضعمان، موضع دفاع نیست. در قضیهى زن، در قضایاى
گوناگون دیگر، موضع ما، موضع تهاجم است؛ ما از دنیا طلبگاریم. دنیاى مادى
است که دارد در این زمینه راه خطا میرود. حالا خودهاشان هم - عقلاشان -
دارند میفهمند؛ دارند تصدیق میکنند؛ تأیید میکنند آثار و تبعات زشتى که بر
کارهایشان مترتب شده. دارند دانه دانه خودشان میفهمند، یواش یواش میگویند،
عدهاى هم زیرسبیلى رد میکنند. ما حالا تازه بیائیم از آنها خجالت بکشیم
که آنها اینجورى میگویند. این حرفها را در باب فرهنگ بکلى کنار بگذارید و
بروید سراغ آنچه که متن است. البته گرایشهاى بىمبنا و بىپایهى افراطى
را من قبول ندارم. توصیه هم هیچ وقت نکردم، باز هم نمیکنم؛ اما آن چیزهائى
که مبناى شرعى و دینى دارد، آنها را محکم بایستید، افتخار هم بکنید و عمل
بکنید.
* توصیه هفتم: قانون را دقیق رعایت کنید؛ اهمیت به قانون
-
نکتهى هفتمى که میخواهم توصیه بکنم، این است که دولت به قانون اهمیت
بدهد. بله اینى که آقاى رئیس جمهور گفتند که همه باید قانون را رعایت
کنند، بله مسلم است؛ مجلس، قوهى قضائیه، دستگاههاى گوناگون، باید قانون
را رعایت کنند؛ به آنها هم ما توصیهى این را میکنیم، به شما هم توصیه
میکنیم. قانون را دقیق رعایت کنید. خوب، حالا بعضى از منتقدین دولت گفتند
که دولت قانون را رعایت نمیکند. آقاى رئیس جمهور هم در جواب گفتند که نه،
این دولت قانونگراترین دولتهاست. این، دو تا ادعا شد؛ دو طرف قضیه. باز
من این جا کار ندارم که کدام طرف ترجیح دارد، کدام طرف ترجیح ندارد. من
میخواهم به شما عنوان مسئولین مجریهى کشور سفارش اکید بکنم که به قانون
اهمیت بدهید. اگر چنانچه ما اینجا قانون را در مسئلهاى خاص شکستیم و عمل
نکردیم، صرفاً این نیست که یک قانون نقض شده باشد؛ بلکه معنایش این است که
یک راهى، یک خطى باز شد که این خط، دنباله خواهد داشت. کارِ قانونشکنى
اینجورى است. اینجا که قانون نقض شد، نقض قانون یک فرصت تازهاى پیدا کرد
که به وسیلهى دیگران انجام بگیرد. لذاست که به مسئلهى قانون، خیلى اهمیت
بدهید.
* توصیه هشتم: برای شنیدن نقد سینه گشاده، روی باز و گوش شنوا داشته باشید
-
نکتهى بعدى. براى شنیدن نقد، سینهى گشاده و روى باز و گوش شنوا داشته
باشید. هیچ ضرر نمیکنید از اینکه از شما انتقاد کنند. البته این
انتقادهائى که میشود، همه یک جور نیست. بعضىها به قصد اصلاح نیست، بلکه
به قصد تخریب است؛ داریم مىبینیم دیگر؛ هم از مجموعه مطبوعات خودمان، هم
پشتوانهى آنها. دهها رادیو و تلویزیون بیگانه و رسانهى عمومى و
بینالمللى در اختیار حرفها و افکارى هست که بنایش بر تخریب است؛ یعنى هیچ
بناى اصلاح ندارند. آنچه که نقل میکنند و ذکر میکنند، براى تخریب است.
لذاست که واقعیت و غیر واقعیت و خلاف واقع و ضد واقع، همه چیز تویش است.
گاهى یک چیز کوچک را بزرگ میکنند، گاهى یک چیزى که نبوده، به عنوان یک
حقیقت مسلّم جلوه میدهند. اینها البته هست. این، تخریب است. لیکن در کنار
اینها، نقد هم وجود دارد؛ نقدهاى مصلحانه، خیرخواهانه. گاهى از سوى دوستان
شماست، گاهى حتّى از سوى کسانى است که دوست شما و طرفدار شما هم نیستند؛
گاهى اینجورى است. به انسان یک نقدى میشود؛ عیبجوئىاى از انسان میشود،
انتقادى میشود، که آن طرف هم دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستى او
بخواهد بگوید که خوب، ما گوش میکنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست؛
دشمنىاش هم ثابت نشده. لیکن نقد است؛ انتقاد است. آن را هم حتّى باید گوش
کرد. شاید در خلال این نقدها حرفى وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و
باید به هر حال با سعهى صدر برخورد بشود.
این چند سال، خیلى اهانتها
به شما شد، کینهتوزى شد، اهانت شد. اینها را تحمل کردید. این تحملها هم
پیش خداى متعال اجر دارد. لیکن این موجب نشود که حالا ما سینهمان تنگ
بشود، بگوئیم ما دیگر انتقاد را گوش نمیکنیم، یا اگر کسى اندک انتقادى در
فلان گوشه از ما کرد، این را حمل بر دشمنى بکنیم؛ نه، نخیر؛ انتقاد را گوش
کنیم؛ انتقاد خوب است. همین طور که گفته شده، این یک هدیهاى است که به
انسان داده میشود؛ نقدهاى غیر مغرضانهى بخصوص برخى نخبگان. من این را
اینجا خوب است عرض بکنم: نصیحت علماى دینى را قدر بدانید، مغتنم بشمارید.
گاهى علماى دین، بزرگان دین، مراجع حتّى، نصایحى میکنند، دربارهى مسائلى
توصیههائى میکنند؛ این را مغتنم بشمرید؛ اینها را حمل بر محبت و
علاقهمندى بکنید. ما میدانیم، آقایان، بزرگان علمائى که هستند - حالا
گوشه کنار کسانى بر خلاف این معنا باشند، او مورد محاسبهى ما نیست - و
امروز در مناطق مختلف، در مراکز حوزههاى علمیهى بزرگ و در شهرستانها
هستند، اینها همه طرفدار نظام جمهورى اسلامى و قدردان نظام جمهورى
اسلامىاند. مىبینند که نظام جمهورى اسلامى چقدر در جهت پیشرفت اهداف
اسلامى کار کرده و دارد کار میکند و تلاش میکند، تلاشهاى شما را هم
مىبینند، کمکهاى شما و خدمات شماها را هم دارند مشاهده میکنند. یک وقت
توصیهاى میکنند، از روى علاقهمندى است، از روى دلسوزى است؛ اینها را
خیلى باید قدر دانست. همچنین نخبگان دانشگاهها هم همین جور. بعضى از
نخبگان دانشگاهها مردمان خیرخواهى هستند؛ ما مىبینیم. به بنده گاهى
نامههائى مینویسند، من هم بحمداللَّه توفیق دارم، خیلى از این نامههائى
که نخبگان و فرزانگان حوزه و دانشگاه به من مینویسند، نگاه میکنم و خودم
میخوانم. اگر چه که نامه زیاد است، همهى نامهها را هم انسان نمیتواند
بخواند، اما بسیارى از این نامههاى خاص را من بحمداللَّه توفیق پیدا
کردهام و خواندهام؛ نگاه کردهام و مىبینم. انتقاد دارند؛ به بنده، به
شما، به فلان کار، به فلان اقدام، به فلان تصمیم. ممکن است ایراد داشته
باشند، اعتراض داشته باشند. ممکن است آن اعتراض به نظر ما وارد هم نباشد.
یعنى حتّى انسان گاهى نامهاى را که میخواند، مىبیند که نه، این اشکالش
وارد نیست؛ بر اثر بىاطلاعى از مثلاً فلان موضوع این اعتراض را کرده است
که اگر اطلاع داشت، این اعتراض را نمیکرد. اما یک جا هم در خلال حرفها
انسان مىبیند که نه، یک نکتهى روشنى، یک حرف خوبى هست، انسان استفاده
میکند. این ذهن فعالِ این انسان نخبه را، انسان براى خودش نگه دارد. شما
وقتى از انتقاد او، از تذکر او استقبال کردى، در واقع ذهن او و فکر او را
به عنوان یک پشتوانهاى براى خودتان نگه میدارى. او احساس میکند که
میتواند کمک فکرى براى شما باشد. این همان راهى است که ما همیشه گفتیم بین
خودتان و نخبگان باز کنید.
* توصیه نهم: طراحى و تدوین الگوى پیشرفت اسلامى ایرانى
-
یک نکتهى دیگر هم اینکه - که قبلاً اشاره هم کردم - این طراحى و تدوین
الگوى پیشرفت اسلامى ایرانى، به نظر من در هیچ جائى جز دولت وجود ندارد.
هر چه انسان فکر میکند که کجا این کار را میشود انجام داد، به نظر میرسد
تنها جائى که میتواند این را انجام بدهد، همین دستگاههاى دولتى است.
واقعاً از افراد متفکر هم استفاده بشود و بنشینند الگوى پیشرفت را طراحى
کنند. چون این دهه، دههى پیشرفت و عدالت است. ما پیشرفت را با عدالت با
هم آوردیم؛ یعنى درست نقطهى مقابل آن چیزى که در دنیاى مادىِ امروز مطرح
است. آنها میگویند ما اگر بخواهیم در پیشرفت، رعایت این مسائل عدالتى را
بکنیم، آن پیشرفت به دست نخواهد آمد، بنابراین عدالت را میگذاریم بعد از
آنکه پیشرفت را حاصل کردیم. آن وقت با راههاى جبرانى مثل همین بیمهها و
کمکها، تا آن حدى که بشود - که غالباً هم نمیشود - جبران میکنیم. ما
میگوئیم نه، پیشرفتِ همراه با عدالت. در ذات این پیشرفت، عدالت بایستى
ملحوظ شده باشد. خوب، این الگو لازم دارد؛ بنشینید الگویش را ترسیم کنید.
این، نگاه کلانى خواهد بود به آیندهى کشور. و شما چهار سال فرصت دارید؛
این چهار سال میتواند یک پایهگذارى باشد که هر کسى هم بعد از شما آمد،
این پایهگذارى شما راهنماى او باشد.
* توصیه دهم: خودتان و اهلتان را حفظ کنید
-
و آخرین مطلب هم این است که - همین طور که عرض کردیم - عدالت صرفاً در
اقتصاد نیست؛ در همهى امور بایستى انسان از خداى متعال بخواهد که عادلانه
عمل کند؛ با خودش هم انسان با عدالت رفتار کند؛ با نزدیکانتان با عدالت
رفتار کنید؛ با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنید. گاهى بعضى از مسئولین
دیدیم آنچنان غرق در کار میشوند که یادشان میرود از وجود همسرانشان و
فرزندانشان؛ و این ضایعاتى را درست میکند. یعنى اینجور نیست که ما پاى
تعارف باشد، بگوئیم: آقا ! خواهش میکنیم بیشتر شما به خودتان برسید، شما
هم بگوئید نه، اشکال ندارد. اینجورى نیست. این یک تکلیفى است که انسان
بایستى همسرش، فرزندانش، خانوادهاش و کانون خانوادگى را حفاظت بکند. "قوا
انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة "؛(7) خودتان و اهلتان را
حفظ کنید. یعنى در کنار خود انسان ذکر شده. خداى متعال به پیغمبرش فرمود
که: "و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کلّ البسط "؛(8) نه
دستهایت را به گردن خودت غل و زنجیر کن - یعنى امساک بیش از حد. معنایش
امساک بیش از حد است - نه این کار را بکن؛ و نه "تبسطها کلّ البسط "؛ بکلى
بازِ باز کن. یک وقت انسان دستش را جمعِ جمع میکند، یک وقت بازِ باز؛ نه،
هیچکدام از اینها نباشد. منظور این است که در امور مادى و مالى و اقتصادى،
نه مشت بسته داشته باش، نه ولخرجى داشته باش. به پیغمبرش خداى متعال
اینجورى سفارش میکند. "و الّذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان
بین ذلک قواما "(9) - آخر سورهى فرقان - یعنى میانهرو در همهى امور.
انسان از افراط و تفریط باید بپرهیزد.