به گزارش خبرگزاری فارس، متن این گفتگو ومقدمه آن که از سوی همفکران مهندس موسوی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته به شرح ذیل است:
اشاره:
دهه چهارم انقلاب اسلامی آغاز شده است. اینک راهبردهایی برای این دهه لازم است تا نظام ایران بتواند در دهه پیش رو جایگاه و موقعیت مناسب خود را در عرصهها و میدانهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بیش از پیش تحکیم کرده و ارتقا دهد. چنین ضرورتی ایجاب میکند تا تمام توان و عزم و اراده اندیشمندان و صا حبان تجربه در اداره امور کشور به کار گرفته شود.
از جمله ارزشمندترین تجربیات دوران سی ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مربوط به دورانی است که ترکیب پیچیدهترین ترفندهای دشمنان خارجی با کارشکنیهای بدخواهان داخلی، دولت جمهوری اسلامی را در برابر جنگ تحمیلی استکبار جهانی و فشارهای بینالمللی، در عرصههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی ضعیف و در برابر اندیشههای وارداتی شرقی و غربی واکنشگرا میخواستند و اگر نبود حمایتهای بیدریغ امام امت و بیدارگر بزرگ قرن، حضرت امام خمینی(ره)، از دولت مهندس میرحسین موسوی، چه بسا کنشگری و پویایی دولت در سالهای پرتلاطم و پر آشوب دهه نخست انقلاب اسلامی در همان سالهای نخستین پیروزی به مسلخ وادادگی، عافیتطلبی و دنیاخواهی کشانیده میشد.
اما پشتگرمی به رهبری آن پیر خردمند و فرزانه در آن شرایط همواره به عنوان سرمایه معنوی دولت مهندس میر حسین موسوی به کار گرفته شد و نتایج درخشانی را به بار آورد که امروز در دیدگاههای او متجلی است. او خود عقیده دارد که امروز برای ترسیم آیندهای روشن برای نظام جمهوری اسلامی نیازمند بازتعریف اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی هستیم.
در این راستا، مهندس میر حسین موسوی، پس از شکست سکوت 20 ساله به طرح دیدگاههای خود در حوزههای مختلف پرداخت و در چند گفتوگوی پیشین به تبیین برخی از دیدگاهها پیرامون خصوصیسازی، چگونگی جذب سرمایهگذاری خارجی و تعامل با سایر کشورها پرداخت اما این بار در نشستی صمیمی با حضور جمعی از دستاندرکاران مطبوعاتی دهه نخست انقلاب اسلامی به طور صریح دیدگاههای خود را در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی تشریح کرد.
او میگوید: بیاعتنایی به تولید داخلی، قاچاق کالا و بیاعتباری سیاستهای تعرفهای صحنه فعالیت بخش خصوصی را مخاطرهآمیز کرده و بیم آن میرود با شیوه کنونی اجرای سیاستهای اصل 44، شرایط را برای فعالیت خلاق بخش خصوصی بدتر کند.
مهندس موسوی در تشریح رویکرد خود به مواضع در قبال جهان تک قطبی این نکته را یادآور شد که ایجاد تعامل از موضع استقلال و حفظ ارزشها و منافع ملی در کنار تلاش بیوقفه برای پیشرفت کشور میتواند بهترین انتخاب ما باشد.
مشروح این گفتگو که تبیینکننده راهبردهایی برای دهه چهارم انقلاب اسلامی است در پی میآید. به این امید که نسل امروز ایران نیز با تأسی به وی برای ساختن ایرانی اسلامی تلاش کنند.
- تلقی حضرتعالی از جهان تک قطبی چیست و ما چه موضعی دربرابر آن باید داشته باشیم ؟
میر حسین موسوی: اصطلاح جهان تک قطبی بعد از فرو پاشی امپراطوری شوروی رایج شد. پایان جنگ سرد، فروپاشی دیوار برلین خوش بینی مفرطی در میان بعضی از نظریه پردازان سیاسی آمریکا بوجود آورد.
البته این امر را میتوان ناشی از قدرت ملی آمریکا از یک سو و نبود رقیبی برای او در سطح جهان دانست. بدنبال این مساله ما شاهد افزایش مداخلات سیاسی و استراتژیک آمریکا در همه حوزههای ژئو پلیتیکی جهان شدیم. با اعلام نظم نوین جهانی تقریباً همه استراتژیستهای آمریکایی بر ضرورت تمرکز نیرو در خاور میانه و تغییر چهره آن تاکید کردند. این اجماع متاثر از این اندیشه بود که در جهان قابلیت نظامی، اقتصادی، فنی فرهنگی و سیاسی آمریکا بیهمتاست در چنین شرایطی است که آمریکاییها تلاش میکنند مرزهای امنیتی خود را به حوزههای جغرافیایی بزرگی از جمله خاور میانه گسترش دهند.
تلاش کنیم در مقابل اجماع غرب قرار نگیریم
تولد طرح خاور میانه بزرگ ناشی از این تصوری بود که آمریکا از خود داشت. در مورد خوش بینی و یا تمایل به همداستانی و یا وسوسه استفاده از این قدرت فائقه باید بیاد داشته باشیم که در فضای پر از خوش بینی از پیروزیهای اولیه آمریکا در افغانستان و عراق نقشههایی در سطح جهان توسط یک نظامی برجسته سابق آمریکایی چاپ و منتشر گردیدکه بکلی خطوط مرزهای سیاسی منطقه خاور میانه از جمله ایران در آن تغییر پیدا کرده و در حقیقت در این نقشه ایران به یک ایرانستان کوچکتر تقلیل یافته بود. مقابله با طرح خاور میانه بزرگ و شکستهای مفتضحانه آمریکا در عراق و افغانستان و پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه محدودیت ابر قدرت یکه تاز جهان را به سرعت نشان داد. بنظر بنده سیاستهای بوش و بحران عظیم اقتصادی آمریکا ایده جهان یک قطبی را در سایه قرار داده است به ویژه اگر توجه کنیم به حجم فزاینده اقتصادهای چین و هند و بقیه کشورهای آسیایی. بنظر بنده توسعه و قدرتمندی ایران تنها در سایه حفظ استقلال بدست آمده توسط انقلاب اسلامی امکانپذیر است. البته استقلال یک شرط مهم است ولی کنارآن تدبیر و عاقبت اندیشی در سیاستهای داخلی و خارجی هم اهمیت دارد. در ضمن باید توجه کنیم که در خود آمریکا با توجه به چالشهای جدید ناشی از ظهور اروپای قدرتمندتر، قدرتمندی آسیا، جهانی شدن هنجارها و از همه مهمتر مقاومت هویت هایی که در جهان در حال توسعه بوجود آمده است موجب شده حتی اندیشمندانی در خود آمریکا به محدودیتهای استراتژیک آمریکا توجه کرده اند و توصیه کرده اند آمریکا اهداف خود را از طریق قدرت نرم تعقیب نماید. ظهور و بروز اوباما در آمریکا را میتوان دنبال چنین اندیشه در حال گسترش دانست. شاید بشود گفت آمریکا با توجه به ناکامیهای بوش در سیاست خارجی و کاهش اعتبار و پرستیزی آمریکا در جهان مجبور است یک جانبهگرایی را کناربگذارد. البته اگر این تحلیل درست باشد از آنجا که آمریکا در دوره جدید متوجه ایجاد اجماع جدید بین متحدین سنتی خودش است، ما غرب یکپارچهتری را در روابط بینالمبب تجربه خواهیم کرد. ما باید تلاش کنیم در مقابل این اجماع غرب قرار نگیریم. ایجاد تعامل از موضع استقلال و حفظ ارزشها و منافع ملی در کنار تلاش بی وقفه در جهت پیشرفت کشور درهمه سطوح میتواند بهترین انتخاب ما باشد.
- چه رویکردی را باید در پیش گرفت تا بیشترین بهره را از جهانی شدن بدست آوریم و کمترین آسیب به ما وارد شود؟
میر حسین موسوی: امروز درسطح جهان مبارزات ایدئو لوژیک و سیاسی زیادی بر سر مفهوم و آینده جهانی شدن وجود دارد. دلیل عمده این بحث ها نقش کانونی آمریکا در اقتصاد سیاسی بین المللی است. به همین بحران اخیر اقتصادی آمریکا نگاه کنید خواهید دید چقدر با سرعت اثر خود را بر همه جهان از جمله کشور مان گذاشته است. جهان هنوز تظاهرات خشونت آمیز دهها هزار نفر در سال 1999 را در سیاتل آمریکا که به جلسه وزرای سازمان جهانی تجارت اعتراض میکردند از یاد نبرده است. بنظر بنده ضمن آنکه جهانی شدن یک فر آیند اجتناب ناپذیر است ولی با تمهیدات کشورهای در حال توسعه میتوان جلوی پروژه هژمونیک جهانی شدن لیبرال را گرفت. باید ما متوجه مخاطره آمریکایی شدن بجای جهانی شدن باشیم. ایران بعد از انقلاب فرصتی بدست آورده که نقش مهم و تعیین کننده تاریخی خود را در منطقه و جهان بدست آورد. هرسیاستی که در جهت این مهم باشد بنظر بنده درست و هر سیاستی که پیشرفت کشور را محدود ویا مشروط کند برخلاف مصالح و منافع ملی ماست. برای همین لایههای هویتی ما بعنوان کشورهای آسیایی، کشوری از جهان اسلام، کشوری از حوزه تمدنی بزرگ ایرانی علامات خوبی را به ما نشان میدهد که در چه جهتی باید حرکت کنیم.
چه اشکالی دارد بر فرض آنکه قصد ورود به سازمان تجارت جهانی را داشته باشیم، اما از سیاستهای حمایتی روشنی در قبال صنایع و اقتصاد خود تبعیت کنیم
جهانی شدن اگر بصورت فرآیند اجتناب ناپذیر تلقی شود فرصت ها و تهدیدهایی را برای ما به همراه دارد. تهدید اصلی برای ما نابودی زیرآوار پروژه ها است و نه فر آیند جهانی شدن ما ضمن افزودن به شتاب رشد خود در چهار چوب استلزامات لایههای هویتی که اشاره کردم باید از فرصتهای جهانی شدن استفاده کنیم.
در ضمن بیاد داشته باشیم که علیرغم تصمیم ما برای ورود به سازمان تجارت جهانی با مخالفت آمریکا متوقف شده ایم. متاسفانه به دلیل انفعالی که داشته ایم در دهه گذشته ضمن آنکه همه امتیازات ممکن را برای ورود به این سازمان داده ایم بدون آنکه از امتیازات ورود به WTO استفاده کنیم از امتیازات بیرون ماندن از این سازمان که علیرغم میل ما بوده است صرفنظر کرده ایم. برای بنده سئوال اصلی آنست در حالی که آمریکا وقتی برای بازار آهن خود احساس خطر میکند به سیاستهای حمایتی و تعرفه ای علیرغم تعهدات خود در WTO رو میآورد ورودر روی متحدان خود میایستد چرا بازارهای ما بدون هیچ محدودیتی برروی همه کالاها باز است. چه اشکالی دارد بر فرض آنکه قصد ورود به WTO را هنوز داشته باشیم از سیاستهای حمایتی روشنی در قبال صنایع و اقتصادخود تبعیت کنیم. مثال WTO یک نمونه و گوشه کوچک از نوع برخورد ما با مساله جهانی شدن است و این انفعال را در عرصههای دیگر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بفراوانی میتوان پیدا کرد.
- تلقی جنابعالی از پدیده سرمایههای خارجی و اثر آن بر توسعه کشور چیست ؟
میر حسین موسوی: اصل استفاده از سرمایههای خارجی مورد اتفاق است. بحث چگونگی تحقق و چگونگی استفاده از این سرمایه هاست. در مورد تحقق این امر یعنی امکان استفاده از سرمایهگذاری صرف اعلام آمادگی یک کشور کافی نیست. سرمایه ها جذب جایی میشوند که امنیت سرمایهگذاری در آن تامین شده باشد و اقتصاد منضبطی بر آن حکمفرما باشد. بنظر میآید با مطالعه موردی در کشورهایی که جذب سرمایه خوبی در جهان دارند خواهیم دید ایدئولوژیهای دولتها چندان در این امر دخیل نیست و یا رابطه معناداری بین جذب سرمایههای خارجی و گرایش دولت وجود ندارد. بطور مثال میتوان از هندوستان و چین و مالزی نام برد. همه این کشورها در امر جذب سرمایههای خارجی موفق هستند. گرچه نظامهای مختلف سیاسی بر این کشورها حکمفرماست. آنچه در این سه کشور مشترک است دورنمای مطمئن و سیاستهای روشن اقتصادی و وضعیت با ثبات سیاسی است. در وضعیتی آشفته از سیاستگذاریها، برنامه ها و مدیریت ها سرمایه خارجی جذب نمی شود و اگر بشود بیشتر برای غارت و چپاول در یک زمان محدود و کوتاه است. ثبات سیاستهای مالی و پولی، ثبات در مدیریت اقتصادی کشور، محیط مناسب کسب و کار تعیین کننده هستند البته هر کشوری با نظامهای ارزشی و منافع ملی تعریف شده خود میتواند چگونگی استفاده از سرمایهگذاری را تعیین کند.
در وضعیت آشفته سیاستگذاریها، برنامهها و مدیریتها سرمایه خارجی جذب نمیشود
به عبارتی حوزههای استفاده از سر مایهگذاری و چگونگی استفاده آن را سیاستهای کلی کشور تعیین میکند. ممکن است یک کشور بنا به مصالح سیاسی و اقتصادی در بخشهایی از اقتصاد ملی خود را بروی استفاده از سرمایهگذاری خارجی به بندد ویا در بخشهایی مشوقهای اضافی برای استفاده از سرمایه ها اعلام کند. میبینید که در این زمینه ها هم کشور محتاج یک برنامه و روش مدون و همه جانبه است. ورود بی برنامه و بدون آمادگی همانطور که اشاره کردم ممکن است جز چپاول و جز ازبین رفتن فرصتها و منافع ملی اثری نداشته باشد. البته در یک رویکرد مطالعه شده وجوه و اهداف متفاوت این لفظ مشترک یعنی سرمایهگذاری خارجی نیز مورد توجه قرار میگیرد. گاه از این مفهوم جذب منافع مالی منظور است، گاهی انتقال تکنولوژی و گاه انتقال روشهای پیشرفته سازمانی! بدیهی است که هدفگذاری بر حسب هر یک از این جنبهها الزامات و اقتضائات و ظرفیتهای خاص خود را میطلبد که باید حسب مورد با آنها برخورد فعال داشت.
- اصلاح بهبود نظام مالیاتی چگونه ممکن است ؟
میر حسین موسوی: بنده تردید ی ندارم که اصلاح نظام مالیات کشور یکی از مهم ترین وظایف هر دولتی در شرایط کنونی است. همه کارشناسان در همه دولت ها در 50 سال گذشته اتفاق نظر داشته اند که تکیه یکسره به در آمدهای نفت باید تغییر یابد.
باید به شفافیت اقتصادی و از بین بردن اقتصاد زیرزمینی توجه کرد
نگاهی اجمالی به جدول درآمدها و هزینههای بودجههای سالیانه ویا برنامههای 5 ساله به آسانی نشان میدهد که در زمینه مالیات باید کاری صورت گیرد. مخصوصا توجه باید داشته باشیم بخش قابل توجهی از در آمد هایی که به اسم مالیات و سایر در آمدها در بودجه ها اعلام میشود بطور مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به نفت است. جواب دقیق به سئوال بسیار مفصل میتواند باشد و باید بعد از جمعبندی نظریات کارشناسی و تهیه طرحی روشن داده شود ولی بنده با اجمال میگویم که رویکرد مالیات برارزش افزوده به شرط آنکه دقت کافی در مورد حقوق قشرهای مستضعف در نظر گرفته شود و اهداف توزیعی در آمد مالیاتی مورد توجه قرار گیرد یکی از اقدامات مهم است. شفافیت اقتصادی و ازبین بردن اقتصاد زیر زمینی ویا به حداقل ممکن رساندن آن، ساده کردن نظام مالیاتی و تعیین نرخ مناسب مالیات و برخورد با فراریان مالیاتی بزرگ از توصیه هایی است که میشود به آن توجه کرد.
- در چهارمین دهه انقلاب اسلامی انتظار این است که تصویر و تفسیر روشن و قابل قبولی از خصوصی سازی توسط دولت داشته باشیم. جنابعالی چه رویکردی را توصیه میکنید ؟
میر حسین موسوی: به نظر بنده نظام در امرکم کردن تصدیگری دولتی به اجماع رسیده است. برای همین بحث باید در چگونگی اقدام باشد و فرض را باید روی این مساله گذاشت. با تفسیر اصل 44 قانون اساسی حدود دولت و بخش خصوصی و تعاونی روشن شده است. سئوال اصلی این است که علیرغم ابلاغ سیاستهای کلی چرا اجرا روند مطلوبی ندارد. یکی از مهمترین مراحل واگذاری آماده سازی شرکتهای دولتی برای واگذاری و هم چنین، حل ضعف تقاضا و گسترش بازار سرمایه و جلب سرمایههای بخش خصوصی است. و نیز توجه ویژه به بند " ب " سیاستهای کلی در خصوص توسعه بخش تعاون است. سهم بخش تعاون در اقتصاد کشور باید به 25 درصد تولید نا خالص ملی تا آخر برنامه 5 ساله پنجم برسد که بنظر بنده دور نمای امیدوار کننده ای در این زمینه وجود ندارد. بنظر میآید بدون ایجاد یک ساختار محکم و کار آمد و سالم که بتواند این کار را به سامان برساند نه تنها امکان اجرای این سیاستها بوجود نخواهد آمد بلکه ممکن است مثل تجربیات گذشته یاس وآشفتگی در این زمینه را بیشتر کند.
بدون حل مقاومت بدنه سیاسی دولت اجرای اصل 44 با مشکل روبرو است
از نکات ظریفی که بدون حل آن هم چنان مشکل اجرای سیاستهای اصل 44 دوام خواهد یافت، مقاومت بدنه سیاسی دولت در امر واگذاریهاست بنظر میآید که باید تفکیک روشنی بین حوزه مدیریت دولتی و حوزه واگذاری این شرکت هابوجود آید. باید مراقبت شود به جای خصوصی سازی، اختصاصی سازی صورت نگیرد و ویژه خواران و فرصت طلبان از این سفره گشوده استفاده نکنند و از آن طرف بام هم باید به هوش باشیم که سقوط نکنیم. به این معنی که متزلزل ساختن نظام شرکتداری را تحت عنوانهای پرطمطراق اما توخالی در دستور کار قرار ندهیم و در هر حال از انضباط مالی، قانونگرایی و ایجاد فضای مناسب کسب و کار و یک بستر رقابتی نیز غفلت نداشته باشیم و از خود سلب مسئولیت نکنیم.
- کدام غفلت ها بیشترین فاصله تا جامعه آرمانی مطلوب جمهوری اسلامی را ایجاد کرده است ؟
میر حسین موسوی: دنیا خواهی و انتقال از یک جامعه ارزش محور کمال گرا به یک جامعه سودا گرا ویا به اصطلاح متخصصین علوم انسانی جامعه بازار بیشترین سهم را در فاصله گرفتن از جامعه آرمانی مطلوب جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.
- کلید توسعه فعالیتهای بخش خصوصی چیست؟
میر حسین موسوی: در مورد گذشته خوبست بگذاریم آمار و اطلاعات و ذائقه مردم قضاوت کنند. گفته میشد دولت بزرگ است و قرار بود کوچکتر شود. نگاه به بودجه و یا آمار نیروی انسانی سازمانها و نهادهای دولتی بر عکس اینرا نشان میدهند. سازمانهایی هستند که حجم آنها به چندین برابر بیست سال گذشته افزایش پیدا کرده است زاد و ولد شرکتهای دولتی، افزایش کارمندان، توسعه تعهدات دولت در قبال سازمانهایی که میتوانستند بصورت خصوصی بفعالیت بپردازند باعث اتساع سریع دولت شده است. با توجه به آماری که در مورد محیط کسب و کار در ایران داده میشود در شاخصهای مربوط باین مسأله ما سقوط معنی داری داشته ایم و الآن در میان کشورهای منطقه دارنده یکی از بدترین شرایط هستیم.
تعجبی ندارد گلابی چینی و انگور آفریقای جنوبی بخوریم و هر روز خبر تعطیلی کارخانه یا ورشکستگی تاجری را بشنویم
از طرف دیگر بی اعتنایی به تولید داخلی و باز بودن مرزها به روی قاچاق وسیع کالا و بی اعتبار شدن سیاستهای تعرفه ای که نمونههای متعددی از آن را مثل موضوع گوشیهای تلفن همراه و یا خودرو و امثال آن میتوان نشان داد صحنه فعالیت بخش خصوصی را مخاطره آمیز کرده است. در سالهای 68 و 69 مقاله ای محققانه از اقتصاد زیر زمینی در یک نشریه ای که خانم دکتر خلعتبری منتشر میکرد چاپ شد. خوبست تغییرات حجم اقتصاد زیر زمینی و اقتصاد سیاه در این سالها مورد توجه و بررسی دقیق قرار گیرد. این همه و مسائل نظیر آن نشان میدهد که چرا بخش خصوصی نقش واقعی خود را بدست نمی آورد. با شیوه ای که اکنون در مورد چگونگی اجرای سیاستهای کلی اصل 44 بکار گرفتهایم ممکن است شرایط را برای فعالیت خلاق بخش خصوصی بدتر کنیم. سیاستهای مبادلات اقتصادی ما با خارج و نحوه تنظیم بازارهای داخل هم مشکلات زیادی دارد. ظاهراً تنها راه حلی که برای کنترل تورم دست ما مانده واردات همه چیز از خارج و توقف تولید داخل است. الآن تعجبی ندارد که ما گلابی چینی و انگور آفریقای جنوبی بخوریم و با خودروهای چند صد میلیونی در خیابانها مانور بدهیم و هر روز خبر توقف و تعطیلی این کارخانه یا ورشکستگی آن و یا این تاجر را بشنویم. میبینید که مجموعه ای از اقدامات و سیاستهای هماهنگ میتواند مشگل بخش خصوصی را حل کند و آنرا توسعه بدهد و در این زمینه قطعاً باید از خود بخش خصوصی و نیروهای آکادمیک بهره گرفت.
- از هم گسیختگی اخیر اقتصاد جهان را دارای چه پایه فکری و ارزشی میدانید ؟
میر حسین موسوی: ظاهراً بحران اقتصادی غرب به ویژه آمریکا بسیار جدی است و بسیاری از کارشناسان آن را با بحران بزرگ سال 1929 مقایسه میکنند و طبیعی است که در میان کارشناسان کسانی باشند که وقوع این بحرانها را دوره ای و مربوط به ساختار نظام سرمایه داری و اقتصاد نئولیبرال بدانند، بنده اقتصاددان نیستم ولی حس میکنم در داخل طرفداران اقتصاد لیبرال به ویژه آنها که به مکتب شیکاگو و فریدمن دلبسته بودند دچار لکنت شده اند. البته عده ای نیز به سرعت مشغول پیشگویی در مورد فروپاشی نظام سرمایه داری هستند. بنده در موقعیتی نیستم که چنین چیزهایی را رد یا تایید کنم ولی میتوانم بطور قطعی و روشن بگویم که ما ضمن داشتن چشم باز به تحولات اقتصادی و سیاسی جهان، باید دنبال سیاستهای مبتنی بر حفظ و حراست از منافع ملی خود باشیم. ما هر چقدر سعی کنیم دنبال الگوهای بومی همراه با شناخت عمیق از مسائل و تحولات منطقه و جهان باشیم کمتر از این جریانات آسیب خواهیم دید. مسلما " اگر ما در هزینه درآمدهای نفتی ریخت و پاش نمی داشتیم و به موج جهانی افزایش قیمتهای نفت دل نمی بستیم الآن وضعیت مطمئن تری در قبال این فروپاشی داشتیم.
- مهم ترین راهبرد ها و کمیاب ترین فرصتها برای دهههای آینده نظام کدامند ؟
میر حسین موسوی: بعضی از فرصتهایی که ما در اختیار داریم شبیه بسیاری از کشورهای مشابه ماست و بنده بآنها اشاره نمی کنم ولی ما در کشورمان در رابطه با مسائل جهانی و داخلی دارای امتیازات نسبی درخشان هستیم که گمان میکنم استفاده از آنها جنبه حیاتی داشته باشد. مهمترین این مزیت ها استقلال استثنائی ما در جهان است. این استقلال همانطور که بما اجازه میدهد علیرغم خواست قدرتهای بزرگ تکنولوژی هسته ای داشته باشیم و یا در مقابل نگاههای بغض آلود آنها ماهواره به فضا پرتاب کنیم میتواند در تصمیمات اقتصادی و مربوط به توسعه نیز همین آثار را ببار بیاورد. مثلاً چه موانعی بر سر راه کشور ما برای داشتن اقتصادی متکی بر تکنولوژیهای نوین و پیشرفته وجود دارد ؟ در حالیکه ما آثار معجزه پرداختن به این تکنولوژیها را در شرق دور و جنوب شرقی آسیا بوضوح میبینیم. فرو پاشی شوروی و آثار آن ممکن است مخاطراتی هم برای ما ایجاد کرده ولی در عین حال قلمرو عظیمی را در یک زمان که متعلق به یک تمدن واحد درخشان بود آزاد کرده است و ما در این قلمرو جا پاهای فراوانی برای فعالیتهای سیاسی و اقتصادی خود داریم. همین بحران گرجستان در یکسال گذشته نشان داد که چه فعالیت گسترده ای و رقابتهای بی سر و صدا در این منطقه در جریان است. جهت تحولات آسیای مرکزی و قفقاز و پاکستان و عراق و ترکیه روی سرنوشت ما اثر تعیین کننده خواهد داشت این تحولا ت هم تهدیدها و هم فرصتهای فراوانی را در اختیار ما قرار میدهند. این فرصتها را هیچکدام از کشورهای منطقه و یا خلیج فارس در اختیار ندارد و باصطلاح شما جزو کمیاب ترین فرصتها بحساب میآیند. ارتباط عمیق ما به علا یق همه ملتهای اسلامی یکی دیگر از این فرصتهاست و برخورداری از نیروی مدیریتی بر آمده از یک انقلاب بزرگ و برخورداری از مواهب بیکران الهی در کشور نظیر نفت و زمینهای حاصلخیز و از همه مهمتر مردمی با هوش بالا و فداکاری بینظیر همه بهانه ها را در راه پیشرفت از دست ما میگیرد.
- چه رویکردی بایستی در پیش گرفته شود تا مشارکت مردم در اداره امور کشور ارتقا یابد؟
میر حسین موسوی: بعد از تضعیف نظریه دولت رفاه و عقاید کینزی، تمایلی بوجود آمد که معطوف به کاهش هزینههای رفاهی بود. استدلال بر آن بود که در فضای جهانی شدن برای امکان رقابت نظامهای رفاهی نمی توانند ادامه یابند و دولتها باید خود را از نقش ارائه دهنده رفاه و تأمین کننده هزینههای آن خلاص کنند. بنظر میآید آنچه در اصل 43 قانون اساسی آمده است تعارض جدی با این نظریه داشته باشد. در آن اصل ضمن توجه به اشتغال کامل و برآوردن نیازهای اساسی مردم، به نقش دولت برای تأمین ابزار کار و تولید برای همگان تأکید دارد. دلیلی که برای این هدف شهید بهشتی میآورد جلوگیری از ارزان فروشی در بازار کار و جلوگیری از استثمار بود. شما میبینید ما با یک عقیده بسیار مترقی و نیز اسلامی روبرو هستیم. البته این سیاست زمین تا آسمان با توزیع پول و صدقه بین مردم تفاوت دارد. اولی به باز کردن فضا در جهان کار و تولید و کار آفرینی و نشاط اقتصادی میانجامد ؛ دومی تنبلی و رخوت و پایمال شدن عزت انسانی افراد. متاسفانه در سالهای اخیر رویه فوق بر خلاف مصالح کشور توسعه یافته است.
بعضی از نظریه پردازان اعتقاد دارند دولت باید خود را بصورت کامل از بخشهای کارآفرین و تولید ثروت عقب بکشد و هیچ نوع دخالتی در این زمینه نداشته باشد. ولی تجربه توسعه دولتهای آسیای شرقی خلاف این نظریه را ثابت میکند. البته نقش دولت در هدایت بازارها به معنی اتساع دولت و دخالتهای بی مورد دولت در امور اقتصادی و سرمایهگذاری نیست. تاکید بنده روی اصطلاح هدایت بازارهاست نه گسترش مالکیتهای دولتی و تصدیگری دولت.
- دولت در تغییر مسیر از مصرف نفت به تبدیل آن به موتور توسعه ملی چه نقشی دارد ؟
میر حسین موسوی: در تمام برنامههای توسعه 5 ساله قبل از انقلاب روی کم شدن اتکای بودجه کشور به در آمد نفت تاکید شده است. البته بعضی ها تا آن اندازه بد بینی نشان داده اند که نفت را بصور ت عنصر مزاحم در آورده اند. در حالیکه همین پیشرفت نسبی و رفاه ملت ما بمقدار زیادی باین نفت خداداده ارتباط دارد. ما نباید ضررهایی که بدلیل بی تدبیری متحمل میشویم آنچنان بزرگ کنیم که تحت عنوان دولت رانتیر و یا تحصیلدار و امثال آن چشمانمان را به نقش نفت در توسعه کشور ببندیم. ولی در کنار این نگاه درست است که قضاوت کنیم ما در مواردی ریخت و پاش غیر قابل توجیهی در رابطه با درآمدهای نفت داشته ایم.
رویکرد ساخت طرحهای فولاد و توسعه عسلویه را با فروش ارز و صرف آن در بودجه جاری مقایسه کنید
بنظر بنده بزرگترین اقدام دولت ها برای کم کردن تکیه بر درآمد نفت در وهله اول اصلاح نظام مالیاتی کشور است. در کنار آن باید تلاش شود درآمدهای حاصل از نفت در خدمت توسعه اقتصاد ملی و حمایت از تولید و کسب و کار مفید در کشور باشد. مصرف درآمد نفت در خدمت اهداف کوتاه مدت و یا اغراض سیاسی محدود بنظر بنده یک نوع تلف کردن بیت المال و پایمال کردن حقوق نسلهای آتی کشور است. هر چقدر این درآمدها در خدمت اهداف راهبردی قرار بگیرد برکت بیشتری را ما شاهد خواهیم بود. شما توسعه عسلویه و طرحهای پتروشیمی و طرحهایی مثل فولاد مبارکه و آذر آب و راه آهن بافق بندر عباس و امثال آنرا نگاه کنید و تفاوت این رویکرد را با فروش ارز به بانک مرکزی و صرف آن در بودجه جاری به بینید. فکر میکنم نتیجه این مقایسه بسیار روشن باشد.
- دولت ها چگونه گزینش مدیران متعهد به مشی دولت و بهره گیری حداکثری از توان نیروی انسانی را با هم جمع کنند ؟
میر حسین موسوی: هر دولت که انتخاب میشود بطور طبیعی تعدادی از همفکران خود را در دولت و مدیریتهای عالی بکار میگیرد. گذشته از یک لایه نازک مدیریتی که تغییر آن ضروری است بنظر بنده دولتها میتوانند بدون تغییرات زلزله وار با بقیه مدیران میانی کار کنند. فرض میکنیم یک مدیر برجسته و موفقی را در یک بنگاه بزرگ اقتصادی مثل پتروشیمی و یا ذوب آهن داریم آیا میتوانیم تصور کنیم این مدیری که پروژههای عظیمی را جلو برده است با آمدن دولت جدید از اهداف و کار خود دست بر خواهد داشت و تغییر جهت خواهد داد؟ ما مدیری داشتیم که ظرفیت پتروشیمی کشور را از حدود 2 میلیون تن به آستانه 36 میلیون تن پیش برد و ما بی مهابا و بدون جهت در اوج خلاقیت او را کنار زدیم. بنده لحظه ای به ذهنم خطور نمی کند این فرد نوعی با تغییر دولت از آقای هاشمی به آقای خاتمی و از آقای خاتمی به دولت بعدی لحظه ای درنگ در اهدافی که دنبال میکرد بوجود آورده باشد. مگر آنکه دلایل روشنی داشته باشیم که دیگر این فرد از کار افتاده شده است و در آن شرایط هم او باید مثل یک قهرمان از صحنه بیرون برود و نه کسی که دیگر به او احتیاجی نیست. گر چه مدیرانی از این نوع از آنچنان استغنای طبعی برخوردار هستند که نیازی به تمجید و مدال و بزرگداشت از خود نمی بینند. ولی گمان میکنند وظایف یک دولت اسلامی و اخلاق مدار حکم میکند که ملاحظات انسانی و اسلامی تری را در این موارد رعایت کنند